یک عبارت دو کلمه ای ساده و تلفیقش با ذهن درگیر من ماحصلش میشود این پستی که مشاهده میکنید
قشنگ یک دوباره شروع شد خاصی در چشم هایم موج میزند.‌‌‌‌
یک نفر نیست بگوید اخر چطور چنین ارتباطاتی را بین شیمی و انسان پیدا میکنی ؟؟مگر دیوانه شده ای ؟؟
خیر سرم آمده بودم که بدقولی دیروز را جبران کنم که چشمم خورد به عبارت:((لایه ظرفیت)) ، از همان صبح ذهنم شروع کرده بود به وراجی بی خیالش شدم و واقعا نمی خواستم فکر کنم پناه آوردم به رمان خواندن ، اما اصلا نمی فهمیدم که چه میخوانم ، آخرش هم تمام شده و نشده دیدم را جلب میکند به استیکر فسفریی که بدون هیچ توضیح و مقدمه ای رویش نوشته ام : الف  لایه‌ی ظرفیت
در تعریفی ساده از لایه‌ی ظرفیت داریم : به آخرین لایه الکترونی هر اتم ، لایه ظرفیت و به الکترونهای این لایه ، الکترونهای ظرفیتی گفته می شود. ( برگرفته از اینترنت )
برای شیمی دان ها الکترون های ظرفیتی اهمیت بسیاری دارند، زیرا در واکنش ها و پیوند های مختلف مربوط به هر اتم ، الکترون های لایه‌ی ظرفیت دخالت دارند به عبارت دیگر  الکترون های لایه‌ی ظرفیتی شخصیت و رفتار شیمیایی اتم ها را تعیین میکنند!
به این فکر میکنم که این مسئله بی شباهت به انسان و ظرفیتش و کسب فضائل و رذائل اخلاقی و همنیشنانش نیست!
لایه‌ی ظرفیت مشخص میکند که اتم چه رفتاری از خود نشان دهد و چه مراوده هایی داشته باشد  و بیرونی ترین لایه و در واقع پوشش لایه های درونی است
درست مانند رفتار انسان ها و ویژگی های خاصشان که دلیل اصلی معاشرت یا عدم معاشرت ماست!
اتم ها میتوانند بسته به لایه ظرفیتشان به آرایش مطلوب برسند چیزی مثل کمال در انسان ها که جز در شرایط و همنشینی با اتم مطلوب چنین اتفاقی رخ نخواهد داد و چنین ترکیب و آرایشی به وجود نخواهد آمد و نه تنها خود اتم بلکه اتم کمک کننده هم به آرایش مطلوب خود خواهد رسید و هم نشین خوب هم خودش و هم دیگران را به آرایش مطلوب میرساند ، اصلا همنشین خوب خودش موقعیت ساز رسیدن به آرایش مطلوب است درست مانند آن که امام سجاد (ع) فرمود :((مَجالِسُ الصّالِحینَ داعِیَةٌ إلى الصَّلاحِ . ))
مجالس پاکان، فراخوانِ به سوى پاکى است.»
و اتم ها گاهی که با عناصر نامناسب همراه نمی شوند به ارایش نامطلوب میرسند درست مانند انسانی که وقتی دچار همنشین بد میشود ، نه تنها به کمال نمیرسد بلکه دچار رذیلت هایی خواهد شد.
اصلا هر آدمی لایه‌ی ظرفیتی دارد ، گنجایشی دارد که به خواست خود میتواند ان را از رذایل یا فضیلت ها سرشار کند و انتخاب با خود اوست و مصداق بار آن کلام خداوند در آیه هشتم از سوژه شمس است:((فَأَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها))
ظرفیت آدمی مثل اتم محدود است و در همان لایه ظرفیتی که در اتم ها وجود داشت به اسم عمر
انسان ها ظرفیت های مختلفی دارند و همنشینان مختلفی و با توجه به این دو عامل فرصت ها و موقعیت های متفاوتی ‌که عاقبت هر کدام نهایتا در دو گروه عمده رذائل و فضائل جای خواهند گرفت.
هر آدمی متناسب با ظرفیت خود به آرایش مطلوب و کمال میرسد و هیچگاه نمیتوان از همه انسان ها انتظار برابری آرایش مطلوب داشت ، چون وجه کمال آنسان ها با هم متفاوت است دال بر آرایش غلط آن ها نیست
و نباید از تاثیر همنشینان غافل شد که شاید مارا به کمتر از آنچه باید و یا بیشتر از آنچه باید قانع کنند ، همواره باید به ظرفیتهایمان توجه کنیم که آیا در لایه ظرفیت اشتراکاتی داریم یا خیر ، فرقی ندارد که همنشین انسان در کدام درجه از کمال قرار دارد تنها باید به وجود اشتراک نگاه کنیم و بسنجیم و از درستیشان مطمئن شویم.
گاهی آدم ها با چیزهایی فراتر از ظرفیت یا کمتر از ظرفیت خویش روبرو میشوند و چیزهایی که میتوانند سرمنشا دنیوی و یا اخروی داشته باشند و این چیزی جز امتحانات الهی نیست و هرکسی که از این امتحانات بگذرد گویی که فضیلتی کسب نموده و خود را به آرایش مطلوب نزدیک تر مینماید.
دوباره به کتاب نگاه میکنم و می اندیشم که ظرفیت وجودیم را تا چه اندازه از فضیلت و تا چه اندازه از رذیلت ها پر کرده ام ، میترسم که مبادا آنقدر سرشار از رذیلت شده باشم که دیگر جایی برای فضیلت ها نباشد
و در میان همنشینانم دنبال وجه اشتراک میگردم.
و میفهمم که من بنده ناتوان توام و بی نیاز توانا تویی ، پس مرا حفظ کن از انچه که از ظرفیت من بالاتر است یا آنچه که اشغال میکند لایه های ظرفیتی ام را  و تباه میکند عمر مرا.
((دانای هر چه کسب کرده ام تنها تویی خدا
یارب مباد که به رذیلت رسوا کنی مرا
گویند کریمی و ستار العیوب کل بندگان
در خوف آنم حتی به بندگی نپذیری مرا))

مبهم نوشت :)

 

 

پ.ن: دارم به این فکر میکنم واقعا کسی چنین متنی رو تا انتها میخونه.

پ.ن2: شرمنده که منسجم نیست ، درگیرترینم 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها