وبلاگ جدید ، اسم جدید ، آدم های جدید.
از هیچ کدوم ترسی ندارم جز اسم جدید اگر صدتا وبلاگ دیگه هم بزنم باز هم اسمم مبهم خواهد ماند
واقعا این رفتن ها بی فایده ترینه
اونی که از گذشته اش فرار کنه ترسوعه ، حکایت منه دیگه.
من از چی میخوام فرار کنم ؟؟؟ارشیو ؟؟
با خودم حرف زدم، تصمیم یکی دو روز نبود که الان بعد پنج روز منصرف شه یا چی تصمیم شاید دو سه ماه قبل بود ولی باز هم دلم رضا نبود.
همه رو رد دنبال میزنم باز دوباره دنبال میکنم
نمی دونم یکجایی بین زمین و هوا اصلا.
عجیبه و میترسم از روزی که حتی بی خبر از خودم برم
نزدیکه ؟نمیدونم.
دوره؟نمیدونم
من به نوشتن معتاد که نه محتاجم.
مثلا غذای روح
حکایت رفتن من ، حکایت همون مریض سرطانیه که دکتر جوابش کرده اما با شیمی درمانی این عمر رو دارن کش میارن یا تموم میشه یا معجزه.
( از ظهر  اینا رو نوشتم و اما منتشر نکردم ولی با اتفاقی که افتاد دیدم اگه امشب ننویسم میمرم.)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها